پشت عروسکهای خود سنگر گرفته
با هق هق خون دامن مادر گرفته
وقتی که ویران می شود کاشانه هاشان
وقتی تمام کوچه را آذر گرفته
پروانه ها را می برد طوفان و مادر
رنگ عزای لحضه ی محشر گرفته
سوزانده آتش دفتر مشق و کتابش
دختر نوای ناله ی مضطر گرفته
وقتی که بابا کودک شش ماه اش را
بر سینه اش تا لحضه ی آخر گرفته
غاصب ترین صیاد بی رحم زمانه
انگار گوی سبقت از کافر گرفته
قومی که خود را قوم برتر داند اکنون
با آتش جهلش به سر مجمر گرفته
من مانده ام این ناخدای بی خداشان
در ساحل غزه چرا لنگر گرفته
باید که پرسید از رژیم خون و آتش
از خون اگر بر دست خود ساغر گرفته
این خوی حیوانی خود را از کدامین
دین و طریق آدمیت بر گرفته ؟؟
اصلا کجای دین موسی اینچنین است
آتش کجای دین موسی در گرفته ؟؟
این آتشی که میبرد پروانه ها را
پروانه ای که تا خدایش پر گرفته
لعنت به اربابی که در کاخ سفیدش
تاجی ز آه کودکان بر سر گرفته
محمد حسن هاشمی – مرداد